خوندن یه رمان به زبان فرانسه رو شروع کردم. خوبه. خیلی خوبه.
شما ای مردان مومن برید برای خودتون با حوری های بهشتی شاد باشید.
شما ای زنان مومن اگر خیلی زن خوبی بودید تو بهشت با شوهر خودتون شاد باشید.
منبع: +
تو بهشت هم چند همسری برای مردا؟ آیکن خدایا چرا واقعا؟
امروز اومدنی داشتم به مقوله چی بپوشم فکر می کردم. اینکه وقتی قراره در محیطی بیرون از خانه حضور داشته باشیم برای پوشش باید چه چیزهایی رو رعایت کنیم. جرقه این فکر هم دیشب زده شد. شما هوای بارانی و پاییزی بیرون و فضای داخلی سالن با هوای مطبوع رو تصور کنید. من یه مانتوی طرح بارانی پوشیدم و همسر هم کت و شلوار و این پوشش طوری بود که با وجود پیاده روی بعد از مراسم و خنکای هوا سردمون نشد.
حالا پوشش در این مکان از پالتو و چکمه های کوتاه و بلند گرفته تا مانتو های تابستانی و صندل متغیر بود. برام خیلی جالب بود و خیلی دلم میخواست بدونم اگر یه جامعه شناس اینجا بود چی می گفت. چرا نوع پوششی برای ما تعریف نشده؟ منظورم اینکه هر زمان و مکانی اقتضائات خودش رو داره و در غرب برای هر مراسم dress code خاصی تعریف شده که میشه تو چهارچوب اون خلاقیت و نوآوری شخصی هم داشت. اما ما تعریفی نداریم و عمدتاً مصرف کننده هر چیزی هستیم که توسط وارد کنندگان یا تولید کنندگان داخلی به اسم مد و در واقع فروش بیشتر اجناسشون به خوردمون داده میشه.
عید پارسال واقعا حالم بد شد. یعنی از مانتو خریدن بیزار شدم. بس که یه رنگ و طرح تن همه بود. از اون بدتر اینه که هرکسی بدون در نظر گرفتن موقعیتش، سنش و فاکتورهای دیگه صرف فراگیر بودن این رنگ یا مدل رو تن خودش و بچه هاش کرده بود. اینطوریه که میبینی همه سورمه ای پوشن، همه قهوه ای پوشن و ... .
نمیدونم من زیادی حساسم که زده شدم یا بقیه ای هم هستن که مثل من فکر می کنن. که برای انتخاب لباس هاشون در مراسم ها وقت میذارن و استدلال می کنن. البته بگم ها من آدم خاصی نیستم اصلا خاص هم نمیپوشم. وقت خرید هم به کاربردی بودن لباس و موقعیتی که قرار توش پوشیده بشن دقت میکنم.
لباس از نظر من سطح اجتماعی، میزان درآمد، گرایش های اجتماعی و مذهبی، جنسیی، میزان در دسترس بودن و کلا نظر شخص رو نسبت به پیرامون نشون میده. آرایش غلیظ مخصوص مهمانی شب به درد دانشگاه رفتن یا نون گرفتن نمیخوره. با این نوع آرایش چه پیامی به بیننده میدیم؟ من داردم میرم دانشگاه مهمونی؟ من تو صف نان هم قابل دسترسم؟ اصلا چرا قیافه های بی آرایش خودمون رو دوست نداریم؟ درسته که آدم با کمی آرایش سرزنده تر میشه و زیباتر به نظر میاد اما چهره واقعی خودمون چی؟ کسی رو میشناسم که تا حالا بدون آرایش دیده نشده، حتی جلوی همسرش. این یعنی چی؟ یعنی اینکه من خودم رو دوست ندارم. چهره واقعی من دوست داشتنی نیست.
سوال من اینه تدر سطح کلان عریف کردن این قالب ها (منظورم یک سری چهارچوب دگم نیست) برای جامعه وظیفه کیه؟ چرا روی صنعت مد و پوششمون سرمایه گذاری نمی کنیم؟ در سطح خرد چقدر خودمون به پیام هایی که با انتخاب هامون می فرستیم دقت می کنیم؟ بهش فکر کنیم. جالبه.
پی نوشت: کنسرت عالی بود.
امشب میریم کنسرت سالار عقیلی. وای که چقدر صداش رو دوست دارم.
تا حالا به اسامی افراد سر شناس در زمینه موسیقی یا زمینه های دیگه دقت کردین؟ مثلاً همین سالار، یا ارشد طهماسبی، یا همایون شجریان، حافظ ناظری ... خانواده هاشون بچه هاشون رو برای اینکه آدم بزرگی بشن تربیت می کنن انگار و این تصمیم و برناه رو تو اسم گذاشتن هم منظور می کنن. حالا نمیگم همه ها اما خوب بعضی ها اینطورین. بعضی ها هم موقع اسم گذاری فقط به این فکر می کنن که تک باشه و نمیدونم به اول اسم خودشون یا اسم فامیلشون بیاد یا نهایتاً معنای خوبی داشته باشه. یه مدتی هم هست که پان ایرانیسم داره بیداد می کنه.
واقعاً آگاهانه از بچگی برای بچه سرمایه گذاری می شه تو خانواده های موسیقیایی یا چون جو محیط اینطوری بچه ها هم به این سمت میرن؟ این چیزییه که دلم میخواد بدونم واقعا. اونوقت اگر تاثیر جو خانواده باشه بچه های ما فقط میرن مدرک دانشگاهی میگیرن بعد معطل کار می مونن و یه عمر حقشون خورده میشه؟ این نباید سرنوشت بچه من باشه.
بعدا نوشت: خیلی دلم میخواد اسم پسرم بزرگمهر باشه. دلم میخواد آدم بزرگی بشه. اگر اسمش ی چیز دیگه شد بدونید کار همسرکه.
بعدا نوشت: بعد یه چیزم اضافه کنم ادای دین بشه به استاد. من عاشق شهرام ناظری ام. امیدوارم یه روزی فرصت پیش بیاد بتونم تو کنسرتش شرکت کنم. آخیش دوسش دارم خوب.