من یخ زدم ...

وقتی گرمه آدم بی حاله. وقتی سرده مغزش یخ می زنه. قدرتی خدا بشر هیچ وقت رو به راه نیست. من الان اون یخ زده ام. تبریز این روزا واقعاً سرده.

درس خوندنم هم فریز شده. یعنی وقت کمی مونده واسه درس خوندن. فعلاً زدم تو خط زبانشناسی خوندن. تا چه شود.

مقاله هم رو هواست. هنوز متن سخنرانیم آماده نشده. یه سری درگیری فکری هم این وسطا درست شده. داستانیه واسه خودش.
فیلم "من.یک .مادرم." رو دیدم. فیلمنامه قوی و بازی های قوی تری داشت. هرچند که اسم فیلم مطلقاً بهش نمیخوره. همسر میگه حتماً عوضش کردن. کلاً روانم رو خط خطی کرد. دردم گرفت. زندگی آدم تو ایران در عرض چند ساعت داغون میشه.


صدای باد ...

آخ صدای بادی که به پنجره ها می خوره دیوانه ام میکنه ...


خدایا حالا که این آتش رو به جونم انداختی خودت هم کمکم کن ...

من عمیقا میخوام که بر گردم. عمیقا میخوام.



یکی من رو از سردرگمی نجات بده ...

ای عزیزان دلی که مدام دلم از نداری و بدبختی و اوضاع اقتصادی می زنید. الان من رو از توهم در بیارید که اینهمه مسافرت رو عمه خدابیامرز بنده می رن؟ الان باز تا تعطیلات دیدید بزنید جاده رو بترکونید. هی هم صغری خانم و کبری خانم و آقای همسایه رو دیدید آه و ناله کنید.


خلقی حیرانن بخدا. یکیش من.


یه مشهد دو روز واسه کنفرانس میخوایم بریم له شدیم یه هتل خوب خالی یافت کنیم. والا.

من الآن همین رو می خوام


به گمانم در زندگی هر آدمی باید" یک نفر" باشد...
مرد و زن بودن ش مهم نیست...
فقط باید "یک نفر" باشد...
یک آدم...
یک دوست...
یک همدم...
یک رفیق...
یک نفر که جویای حال ات باشد...
که نگران ات باشد...
که تو را بهتر از خودت بشناسد...
یک نفر که شماره اش را بگیری و بگویی "حالم بد است"...
شنیدن ِ همین یک جمله کافیست تا کار و زندگی اش را تعطیل کند و به سرعت ِ باد خودش را به تو برساند...
آخر ِ خوشبختی ست که یک نفر در زندگیت باشد...
که تنها نباشی...
که تنها نمانی


منبع: اینترنت

Le Passe


فیلم گذشته رو نگاه می کنم. هر چی مدت بیشتری از فیلم میگذره کمتر ردی از فیلم های خوب فرهادی رو می بینم. دلم میگیره و به خودم دلداری میدم که ایرادی نداره اینم یه تجربه جدیده برای ایشون.

دیروز که فیلمش رو به عنوان کاندید ایرانی اسکار اعلام کردن واقعا لجم گرفت. این فیلم هیچ جاش ایرانی نیست. اگر علی مصفای عزیز رو از فیلم برداریم دیگه هر چی می مونه بازیگرای فرانسوی و دغدغه های فرانسویه. درسته که ایشون یه کارگردان مطرحن و الآن می تونن باعث دیده شدن سینمای ما بشن اما معرفی این فیلم یه جوری حق فیلم های تمام ایرانی رو ضایع می کنه. حتی اگر کاندید های دیگه فیلم های قوی ای نباشند.

با تمام احترامی که برای کارگردان محبوبم قائلم این فیلم اصلا فیلم قوی ای نیست.

خیلی دلم میخواست فیلم رو زبان اصلی میدیدم اما به خاطر همسرک نشد.

خیلی فکر کردم که برای کدوم بازی گیرا به برنیس بژو جایزه دادن. احتمالا دلیل جایزه اش همون تنها بازیگر زن فرانسوی حاضر در کن بودن، بوده.