پشت میز محل کارم نشسته ام. همه همکاران هم پشت میزهایمان نشسته اند و همه به طرز غم انگیزی سکوت کرده ایم. من سعی می کنم به زور یک تکه کیک بخورم. تا به حال باردار نبوده ام که بدانم حالت یک زن در هفته ششم بارداری اش چطور باید باشد.که این حالت تهوع خفیف از صبحانه نخوردن است یا از علائم بارداری. نمیدانم لکه خون قرمزی به اندازه سر سوزن که در اثر کنجکاوی های بی پایانم دیدم باید ترسناک باشد و قابل پیگیری یا باید خوددار باشم و کمی بیشتر صبر پیشه کنم. نمیدانم غم دیشب و امروز از ترس از دست دادن جنینی است که هنوز صدای قلبش را نشنیده ام یا نبودن زنی از جنس خودم که برایش حرف بزنم. مادرم و مادر همسرم ساعتها از من فاصله دارند و خواهر همسرم نداشتن وقت را بهانه کرده و شش ماهی است پایش را به خانه ما نگذاشته است. در هر صورت نمیتوانم روی محبتش حساب کنم چون ذاتاً تا به امروز محبت خاصی ندیده ام. مادر همسرک فرق می کند. میدانم که دلسوز است اما دور است و البته نمیتوانم این خبر را به این زودی با او در میان بگذارم. مادر خودم هم به همین منوال.
همسرک به شیوه ای کاملاً مردانه سعی می کند با خریدن انار آرامم کند.
به نظر برای به هم ریختن هورمون ها کمی زود است.
سلام
عزیزکم لک دیدن عادیه
خونریزی غیرعادیه
این حال تهوع ات بخاطر اضطرابه بیشتر تا ویار
به نظرم بد ویار نمیایی تهوع باید زودتر از این حرفها شروع میشد و بعیده بعد از این هم خیلی شدید بشه
بنده به عنوان ادمی که مادرش تا ماه چهار بارداری اش رسمن پریود میشده مادر شدنت رو تبریک میگم عزیزدل
ممنون عزیزم. شنیدن حرفهای مثبت بسیار امیدوار کننده است.
دوست قدیمی من ............................
بری وبلاگ مهربانو و ببینی یه نفر با اسمی آشنا کامنت گذاشته .. و بیای و ببینی دوست قدیمی خودته ........
خیلی خوشحالم که حالت خوب هست و باز می نویسی .. خیلی خوشحالم ..
سلام قاصدک. چطوری دختر. دلم برات تنگ شده. آدرست رو میذاشتی کاش. منم خوشحالم که فراموشم نکردی.
سلااااااااام عزیز دل... الهی که همون باشه که دلت می خواد. نگران نباش و در اولین فرصت برو دکتر. انشالله که خیره/ شمارمو برات خصوصی میذارم. کاملا درک میکنم وقتی غریبی و دغدغه داری چه حالی هستی
سلام جانم. الان بهترم. ممنون که اومدی و دلداری دادی.