یکی من رو از سردرگمی نجات بده ...

ای عزیزان دلی که مدام دلم از نداری و بدبختی و اوضاع اقتصادی می زنید. الان من رو از توهم در بیارید که اینهمه مسافرت رو عمه خدابیامرز بنده می رن؟ الان باز تا تعطیلات دیدید بزنید جاده رو بترکونید. هی هم صغری خانم و کبری خانم و آقای همسایه رو دیدید آه و ناله کنید.


خلقی حیرانن بخدا. یکیش من.


یه مشهد دو روز واسه کنفرانس میخوایم بریم له شدیم یه هتل خوب خالی یافت کنیم. والا.

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:52

دقیقاً مسأله همینه که اشاره کردید ، شکاف طبقاتی عمیقی ایجاد شده در جامعه به خدا ، عده ای به قول سرکار دائماً در حال تفریح و مسافرت و لذت بردن از زندگی هستن با این هزینه های سرسام آور و عده ای هم واقعاً نون خشک ندارن بخورن باور کن خانم من چند روز پیش رفتم توی یه فروشگاه خانمی از همسایه های اون اقای فروشنده اومد گفت اقا مجتبی 1000 تومان دیگه برای نان بهم بده یارانه بگیرم پس میدم ! به خدا تنم لرزید که خدایا امروز 8 تا نون با این 1000 تومان می گیره فردا و روزای بعد چی؟ تازه مگه فقط نان نیاز یه خانواده است ؟ و یا اینکه چنر روز پیش مصاحبه یه خانم روانشناس رو می خوندم گفته بود با بچه های برخورد می کنم که طعم کباب رو در عمرشون نچشیده اند و نمی دونند کباب چه طعمی داره ! و بسیاری مشکلات دیگه که مردم بدبخت گرفتارش هستن

آدم قلبش می گیره به خدا. دقیقاً این شکاف هی داره عمیق تر میشه.
نگاه ها بی فروغ تر و لبخند ها محو تر.

سارا دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:03

ما دو نفرمون حقوق بگیریم تازگیا شغل دومی هم راه انداختم باور کن یک ریال پس انداز نداریم هیچ ، قسطهامونو به موقع هم نمی تونیم بدیم ! اما دیگه هر چی داریم خوب خرج می کنیم اعتقادم اینه که صاحب فردا خداست دستو برای پول خرج کردن نمی لرزه

این قسط ها کمر ملت رو له کرده. داریم برای خوراک پوشاک مسکن جون می کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد