عنوان نوشتن هم دردسره ها ...

کاش این ترس های لعنتی گم شوند. بروند و دیگر پیدایشان نشود. ترس از نشدن، نتوانستن، نرسیدن ... 


الان اگر دانشگاه می رفتم چی میشد؟ اه لعنتی چرا من نمیتونم ادبیات شرکت کنم. خدایا خوب دلم میخواد آخه. خواهر همسرک با دو تا بچه دانشگاه آزاد قبول شد و داره میره. من سراسری اونم علامه و نتونستم برم. حسودی می کنم آیا؟ نه این حسودی نیست من نمیگم اون نداشته باشم. میگم چرا من ندارم آیا؟ 


چقدر سردمه. یخ زدم رسما. با دستکش نشستم تایپ می کنم. چقدر یه آدم میتونه خودخواه  باشه.

نظرات 9 + ارسال نظر
شیرین شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 http://roozanehaye-ma.blogsky.com

چرا نتونستی بری دوستم ؟
من سرما رو توی خونه دوست ندارم احساس عدم امنیت میکنم توی خونه سرد ، کلا به قول همسرم من مضرم برای انرژی چون تابستونا گرممه و زمستونا سردمه

بیشترش به خاطر مسائل مادی

خونه ام گرمه. سر کار سرده. دارم یخ می زنم.

[ بدون نام ] شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:37

سلام اتفاقی به وبلاگت اومدم حس میکنم تشابهاتی با فروغ فرخزاد داری خانم و دردهایی از نوع دردهای او ، ایشالا همه چیز حل بشه براتون اگه امری داشتید ایمیل بذارید برام ، من هم ادبیات خوندم ( محض اطلاع )

خوش آمدید.
اوه من کجا فروغ کجا

رضا شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:41

آهان یادم رفت بگم ، سطر اخر نوشتی : " چقدر سردمه " این جمله کوتاه دقیقا منو به یاد فروغ انداخت در " ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد" او هم در انجا چند بار تکرار میکند : " من سردم است " و لابد شما که علاقمند به ادبیات هستید می دانید که این سردی نا امیدی است . ان شاالله سردی شما از جنس سردی فروغ نباشد عزیزم

آخ فروغ ...
گاهی سرمای فیزیکی و گاهی ناامیدی

شیرین شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 http://roozanehaye-ma.blogsky.com

چه نامردن این ادارات که حتما تا ی تاریخ مشخصی نباشه شوفاژا رو روشن نمیکنن

آی گفتی خاله
خیلی نامردن

مسافر شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:23 http://sanbad.blogsky.com

سلام

واقعاً خشنی، کمانتو بذار زمین بعد خونسردانه نگاه کن

همه چیز درست میشه...

به منم سر بزن خوشحال میشم

من کاملا خونسردم

بسامه شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:23

اشکالی نداره عزیزم... وقتی تو با یه خرده درس خوندن قبول شدی یعنی باز می تونی قبول بشی... طوری نشده که..
امسال حتما قبولی...

امسال شرکت نکردم خاله

شیرین شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 18:43 http://roozanehaye-ma.blogsky.com

ای جونم عیب نداره سال دیگه شرکت میکنی قبول میشی عزیزم

خاله این دومین باریه که قبول میشم و نمیرم. دیگه شرکت نمیکنم

کاتب یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:46

امیدوارم هیچ وقت هیچ ترسی نیاد سراغت
اینا حسادت نیست غبطه اس..
ایشالله به بهترینا برسی کمانگیرم..
این روزا دچار گرمـــای پائیزی شدم... هوا سرده.. سرده سرده سرد .. ولی من گرممه.. احساس تب دارم.. حس گر گرفتگی.. به قول یکی از دوستام "گل انداختی دخترم" هعــــــــی

خاله از فعالیت زیاده که گل انداختی
حتما خیلی هم ماه شدی

قاصدک یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:26

بیا با هم سردمون باشه .. منم سردمه ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد