تنها در خانه

دیروز قرار بود همسرک دیر بیاد. ازم پرسیده بود اشکالی نداره که با دلخوری گفته بودم بمونه و به کارش برسه. خودم هم تا رسیدم خونه کلی انجیر خوردم و دراز کشیدم جلوی تلویزیون. بعد دیدم درست و حسابی نمیگیره پا شدم رفتم پشت بام و آنتن رو تنظیم کردم. دیدم باز حوصله ام نمیکشه تلویزیون ببینم. یه فیلم دیدم. دیدم تازه ساعت ۵ شده. خدایا همسرک اغلب هفت و هشت میاد چرا امروز نمیگذره. بعدش نشستم به ترجمه کردن و چند صفحه ترجمه کردم. خسته که شدم پا شدم برای شام عدس پلو گذاشتم با تن ماهی.  

ساعت نه و نیم دیگه گشنه ام شد و گفتم شام بخورم. سفره پهن کردم. دو قاشق نخورده بودم که همسرک دوان دوان و نفس زنان رسید. با هم شام خوردیم و چایی. طفلک بازم شاتر آیلند رو ندید. بس که خسته بود.  

دیگه این روزا تنهایی خیلی بهم فشار نمیاره. میدونم که همسرک هم برای حفظ شغلش گاهی مجبوره پوئن بده (میدونستید پوئن تلفظ فرانسه point امتیازه ؟). من هم گاهی همینطورم.  

 

خلاصه هر چند وقت یک بار یه شب تنهایی در خانه هم ای بدک نیست.

نظرات 3 + ارسال نظر
قاصدک سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:49

کاش منم کلی به کارهام می رسیدم بعد تازه می دیدم ساعت 5 شده ..
به من وقت قرض میدی؟

استثنائا اینطوری شد اگرقرار بود همسرک به موقع بیاد که باید بدو بدو شام حا ضر میکردم

شیرین سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 http://roozanehaye-ma.blogsky.com/

تنها در خانه ، عنوانت منو یاد کوین همون پسر بچه شیطون فیلم تنها در خانه انداخت
ترجمه رو پایه ام
خوش به حالت فرانسه بلدی من تازه دارم به زور انگلیسی میخونم
عدس پلوت رو هم پایه ام

ای جان نی نی دلش عدس پلو نخواد

مهربانو چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:36 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

من انقدر تنهام تو خونه که وقتی کسی بیاد احساس غیرعادی بودن بهم دست میده:))
تنهایی گاهی خیلی خوبه...خیلی مزه میده:))

دقیقا
من دیí اصلا عادت به من مهمون ندارم. مهمون میاد دست و پام رو گم می کنم بس که همیشه تنها بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد