امروز

کلا در زندگی روزهایی هستند که همه چیز ریز ریز روی مخه. امروز هم یکی از اون هاست. جی میل و به تبع اون ریدرم باز نمیشن. به خودم میگم عیبی نداره. ولی وقتی این آمار عیبی نداره ها میزنه بالا آدم کلافه میشه. 

 

از دست همسرک خیلی ناراحتم. از بی توجهی هاش. از گاهاً بی مسئولیت هاش. و البته از خودم ناراحت تر که از بس مراعات می کنم دستش رو تو اینهمه بی توجهی باز میذارم. اونوقت اون هم به خودش اجازه میده با وجود داشتن یک عیب از نوع مضاعفش اون رو در من سریع پیدا کنه و بگه. البته آدم نباید از حق بگذره. من هم میگم اما سعی می کنم تو قالبی باشه که بهش بر نخوره. تازه از ده تا یکیش. اما اون از دو تا دومیش رو توی چشم من میگه. صد بار بهش گفتم اصلاً لزومی نداره هرچی دیدی بگی یا با جدیت بگی.

 

خسته ام. خیلی خسته ام. از اینکه اینهمه از خودم میگذرم. گاهی این زندگی واقعاً ارزشش رو نداره. راستش برای یه NGO تو هند رزومه فرستادم. اگر قبولم کنن حتما میرم. حس میکنم باید برم تا آزادی هایی که میخوام رو داشته باشم. میخوام اگر از خود گذشتگی می کنم برای آدم هایی باشه که نمی شناسمشون و تو زندگیم نقش ندارن. نه اینکه مدام جلوی چشمم ببینمشون.

 

از قانونی که زن رو مایملک مرد کرده متنفرم. از اینکه برای گرفتن پاسپورت باید یکی دیگه بهم مجوز بده متنفرم. از این سریال احمقانه کلاه پهلوی متنفرم که توش یه مشت مرد نشستن و برای زن ها برای زندگیشون برای پوشششون (چقدر ش ) و همه کوفت و زهرمارشون تصمیم میگیرن و لابد خودشون رو هم محق میدونن. 

 

بس نیست؟ اینهمه اذیت در طول تاریخ بس نیست؟ حس مردانگی مردای این سرزمین ارضاء نشده؟ تا کی میخوان پشت ما قایم بشن، از ما مایه بذارن، پیشرفت کنن و بعد بزنن تو سر ما؟ راستش معتقدم فقط و فقط ما زن ها مقصریم که اجازه اینهمه سوء استفاده رو صادر کردیم. بس که چسبیدیم به پدرامون و بعدش به شوهرامون. تا بشه اینی که هست. از همه حقوقمون بگذریم که شوهرمون پیشرفت کنه. بیرون کار کنیم و بشوریم و بسابیم و کیک بپزیم و از مهمون ها پذیرایی کنیم و بچه داری کنیم و جلوی همه آبرو داری کنیم که شوهرمون سرافکنده نباشه. بعدش هم انواع و اقسام کمر درد و پا درد و کوفت و زهرمار بگیریم. 

 

اگر یه مرد از اینجا رد شد و فقط یه ذره حس کرد دارم دروغ میگم بگه. خواهشاً به نمونه های موردی مثلاً زن غضنفر بسنده نکنید.  

 

دو روزدیگه مونده تا وارد ده چهارم زندگیم بشم. حس میکنم دیگه به قدر کفایت کشیدم. بسه. دیگه میخوام خودم باشم. با تمام احترامی که برای همسرم قائلم و با تمام علاقه ای که به زندگیم دارم تصمیم گرفتم فقط متوجه خودم باشم و به خودم برسم. دو سال کافی بود که این مرد متوجه اینهمه فشاری که روی من هست بشه. حالا اگر میخواد به روی خودش نیاره خیالی نیست. لج و لجبازی هم نیست. من امروز با من دیروز خیلی فرق داره.


متن رو که دوباره میخونم میبینم شبیه یه میتینگ شده شبیه یه بیانیه . اما این یه واقعیته. باید یاد بگیرم به انسان ها جایگاه خودشون رو بدم و جایگاه خودم رو هم فراموش نکنم. این اصلا بد نیست. تازه فکر کنم به همون انسان ها بیشتر خوش بگذره در این وضعیت.

نظرات 11 + ارسال نظر
محبوبه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 http://mzm70.blogsky.com

واقعا تمام کلماتتو درک کردم عزیزم و امیدوارم موفق باشی و روزمه هندم بگیری و موفق بشی

ممنونم محبوبه جان

بسامه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:31

باهات کاملا موافقم کمانگیر جون...
راستی چرا حالا می خوای بری هند؟
جاهای دیگه ای هم هست هااااا

فعلا اینجا به پستم خورده

شیوا یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 http://shiva1368.blogsky.com

لایک

خیلی باهات موافقم

ممنونم شیوا جان

بانو یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 http://banoodaily.blogfa.com

همش درست.. اما اون کارهایی هم که بدون هیچ منتی برات انجام میده در نظر بگیر لطفا... الان ناراحتی خب.. فردا مثلن :*

بانو من متاسفانه خیلی صادقم
و خوب اینجور موقع ها که کاسه صبرت لبریز میشه به خاطر حرفی نیست که مثلا دیشب شنیدی. به خاطر رفتاریه که توی یه مدت طولانی دیدی. متاسفانه مردها خیلی خودمحورن و خیلی کم پیش میاد داوطلبانه کاری رو انجام بدن که مطلقا نفع شخصی براشون نداشته باشه

اگر شما یکی از اون مردا داری که بی منت کاری برات انجام میده دورش رو طلا بگیر

این تصمیم رو خیلی وقته گرفتم فقط امروز نوشتمش

بانو یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:39

باران چون من نمیدونم خودت تلاش کردی بدون منت کاری کنی یا نه.. ولی اگه نه، امتحان کن.. آدمها از هم همه چیز رو یاد میگیرن.. میگن اسب رو بقل اسب ببندی هم رنگ نشه.. هم خو میشه... تو رو که میدونم خوبی.. امیدوارم خیلی خوب از پس این موضوع بر بیای و همسرک تا دو روزه دیگه کاری کنه که خستگی همه چیز از تنت بره.. مراقب خودت باش

بانو یاد گرفتن یه کارایی به میل شخص بستگی داره
به هر حال من یه مدت تلاش کردم نشد. دیگه تلاش نمیکنم.
متاسفانه به ما قبولوندن که ما مسئولیم تا لحظه آخر تلاش کنیم و وقتی رسیدیم آخر خط ببینیم از خودمون چیزی نمونده. اتفاقا من میخوان اینبار خودمحوری رو یاد بگیرم. خیلی راحت تره. ارزشش هم خیلی بیشتره. حداقلش اینه که خودم انقدر حس بد پیدا نمی کنم.
نمونه اش همین دیروز که من براش ثبت نام کردم اما امروز برای امتحان ناز کردم که ثبت نام نمی کنم و دیگه درباره اش حرفی نزن و اون هم بعد از دو تا اس ام کاملا عقب کشید و دیگه حرفی درباره اش نزد. در حالیکه تمام نازهای اون رو من به جون خریده بودم که حتما باید شرکت کنی

به هر حال آدم ها رو نمیشه عوض کرد اما آدم میتونه خط مشی خودش رو عوض کنه بانو جونم

سارا یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:01

عزیزم تاریخ ما یه تاریخ مذکره ! خیلی خوب روی اصل و اساس علت ، انگشت گذاشتی ! مقصر خود خانمهای تاریخ ما هستن ، اگه تونستی داستان کوتاهی از جلال ال احمد هست به نام بچه ی مردم ، حتما بخونش دو صفحه بیشتر نیست در این دو صفحه میگه که مرد سالاری چه بیدادی میکنه در مملکت ما و خود زنها هم این موضوع و این بیداد رو پذیرفته اند و به مرد این حق رو داده اند . سرچ کن بخونش اگه پیداش نکردی ایمیل می کنم برات

خونده ام و متاسفانه بله خود زن ها به خودشون ظلم کردن

لیلی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:01 http://manamleili.blogfa.com/

از خود گذشتگی هم حدی داره. باید برای هر کسی اندازه خودش از خود گذشتگی کرد. حالا این راهم امتحان کن ببین چی میشه.

واقعا حدی داره. بله دارم این راه رو میرم. حداقل آخرش خودم رو سرزنش نمیکنم

شیرین دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 http://roozanehaye-ma.blogsky.com/

سلام کمانگیر
معلومه دیروز حسابی کلافه بودی
همیشه بزرگترین ظلم ها رو خود ما زنها در حق خودمون کردیم و اون اینکه به مردها به چشم قدرت برتر نگاه کردیم و دنبال تکیه کردن بهشون بودیم .
وقتی هم که مادر میشیم که دیگه نگو اگه پسر داشته باشیم میذاریمش روی چشمای دخترامون
پاشو واسه داداشت این کارو بکن و اون کارو بکن انگار که حالا چه خبره
ما زنها هستیم که باید اول خودمون رو اصلاح کنیم و روی پای خودمون بایستیم
اما راجع به همسرک هامون به نظرم باید مثل خودشون باهاشون برخورد کرد ، دقیقا مثل خودشون

وای شیرین جونم سلام
دیروز کجا بودی؟دلم برات تنگ شده بود
متاسفانه مادرامون بهمون تو سری خوردن رو خوب یاد دادن. کاری که خدا بخواد ما به بچه هامون یاد نمیدیم.

این دقیقا مثل خودشون رو خوب گفتی. به تجربه متوجه شدم که مردا اصلاْ متوجه کارایی که براشون انجام میدی نمیشن فقط از یه بعد قضیه رو می بینن

شیرین دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 http://roozanehaye-ma.blogsky.com/

ای جون دوستم
دیروز دانشگاه بودم تا غروب بعدش هم دکتر
میخوام به پسرم یاد بدم که با همه وجودش به عشق زندگیش عشق بورزه و هیچ وقت در حق هیچ زنی ظلم نکنه و یا باعث دلتنگیه هیچ زنی نشه
اینو ی بار گفتم همکارام چپ چپ نگام کردن انگار که خودشون زن نبودن
دیدگاه سنتی ، امان از این دیدگاه سنتی

امان از این سنت خاله
مامانایی مثل شما باید نسل بعدی رو نجات بدن ایشا...

گل نسا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:40

بهت حق میدم و درکت میکنم دوستم...


سلام خاله خوبی؟ چطوری؟
ممنونم عزیزم

آواز دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 http://radepayezendegi.persianblog.ir

به طرز وحشتناک زیادی موافقم که ما زن ها خودمون در حق خودمون هم کم ظلم نکردیم ! وقتی مامانمون سعی کرد جوری بارمون بیاره که کارهای شخصی برادر کوچکترمون رو انجام بدیم ! مثلاً براش غذا بکشیم ! سفره اش رو جمع کنیم .. از همونجا یه چیزی مثل نطفه ی یه کینه تو دل آدم رشد پیدا میکنه ...
تلخحه سخته ... و همه ی اینها با عث شده هیچوقت نتونیم به نگاهی خالی از بی اعتمادی جنسیتی به همسرامون نگاه کنیم !
باعث شده اگه من کاری از همسرم بخوام و انجام بده امری عادی باشه و تشکر کنم و بگم محبتش رو میفهمم ولی وقتی اون ازم بخواد واکنش نشون بدم که " داری دستور میدید الان؟؟""


راستی ! منم تجربه تو رو دارم ! خب من زیاد میشه از همسرم نقد کنم ولی باور کن تماااااااااااام سعی ام رو در به کار بردن کلمات میکنم و قبل و بعدش جمله محبت آمیز میگم تا کمتر بهش بر بخوره ! ولی وقتی اون اینکار رو میکنه خیلی غلیظ و صاف میزاره تو کاسه ام ! جوری که احساس میکنم سوء نیت داره و شدیدا ناراحت میشم و بعدش به اینکه مثل اون انتقاد پذیر نیستم متهم میشم
ولی گاهی حس میکنم بعضی عیب هام رو میزاره تو جیب تا سر نیاز ازش استفاده کنه هرچند اون انکار میکنه! ! خدا رو شکر که چند ماه یه بار پیش میاد

آواز خوشم مغز حرفهام رو میگیری
دقیقا ما تو برخوردهامون سعی می کنیم تمام اصول دلپذیر بودن رو رعایت کنیم و کاری نکنیم طرف احساس بدی پیدا کنه اما بر عکس مردها صاف توی چشم آدم نگاه میکنن و خیطت می کنن.

به قول تو خوبه هر چند ماه یه بار سعی می کنن عیب های آدم رو بهمون بگن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد